جواب معرکه
سلام عزیزم ۲تا موضوع برات میفرستم
موضوع : شهر شلوغ
ترافیک بسیار شدید، صدای سرسامآور و متعدد بوق ماشین ها، هوای آلوده، جمعیت زیاد مردم در خیابانها و همه و همهی این تصاویر که نشانگر یک شهر بزرگ و پرجمعیت است. شهری پر از مردمانی که هیچکدام یکدیگر را نمیشناسند اما در کنار هم و در زیر سقف یک اسمان نفس میکشند. یکی خندان و شاد، یکی غمگین و ناراحت، یکی عصبانی و مضطرب و دیگری آرام و خون سرد. چقدر عجیب، چقدر اینجا پر از حسهای متفاوت است؛ و سؤال این است که حال من در این بین چطور است؟ من کاملاً بی حس هستم، حس بی طرف بودن و به شکلی بی احساس بودن دارم. چیزی که قابلدرک نیست و بافکر کردن به این حس انسان از درون منجمد و سرد و یخی و سنگی میشود. احساسی مانند معلق بودن در فضا. چقدر ناراحت کننده است که من فقط با دیدن یک عکس از یک شهر بزرگ و بی احساس اینقدر انرژی منفی دریافت کردم.
موضوع : سفر به طبیعت
وای تصورش راهم نمیکردم که به سفری بروم که پر از سرسبزی باشد حتی درختان هم با من صحبت می کردند و رودخانه با شرشرش آهنگ بسیار گوشنوازی ساخته بود خانه من در لابهلای کوهها بود وقتی به بیرون میرفتم گنجشکان روسری به رنگ آفتاب به سرم میانداختند و وقتی وارد جنگل می شدم نسیم ملایمی صورتم را نوازش میکرد جنگل در تابستان طلایی می شد دلیل او خورشید بود که مثل تشت طلا بر زمین می تابید